ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تهران خیلی بزرگه. شیش تا خط مترو داره -با فرض این که با مترو تردد میکنی- و سر گردوندن تو ایستگاهها و واگنها باعث نمیشه که اتفاقی ببینمت. پریشب خواب دیدم یکی از بچههای هیجده ساله باهات دوسته و از حرفات پیش من تعریف میکنه و حتی تعریفهاش، حرفایی که یه دختر هیجدهساله توی خواب راجع بهت میزد هم حس دوست داشتن رو یادم آورد. شاید باید همیشه ته دلم یه خورده دوستت داشتهباشم و تکهای که از قلبم کندهشد هرگز برنگرده. شاید یه روزی، اصلا بیا بگیم به زودی، دوباره عاشق شم و قبول کنم که با تمام باقیموندهی قلبم عاشق شدم و اون تیکهای که سه سال پیش سر جاش بود هیچوقت قرار نیست که برگرده. شاید همهی آدما قلبشون ناقصه و صداشو درنمیارن.
شک نکن که قلب هامون ناقصه
و تکه هایی از قلب مون جدا شده و هرگز برنگشته...شایدم برگشته و میدونی که هیچ چسبی توی دنیا نمیتونه اون تکه رو مثل اولش بچسبونه...
پس شده وصله ناجور....
آره. اگه میچسبه هم تو دقیقه بعد کندهمیشه.