خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

ترم هشت

کاش این ترم با تمام کارهای تموم نشدنی و کلاس نرفتن‌ها بی دردسر تموم شه. شاید چندان از نظر تحصیلی دغدغه‌مند نباشم اما واقعا میخوام که بیشتر ازاین با مصائب کارشناسی مواجه نشم. منتال بریک داون های سر امتحانای هر ترم، آوارگی‌های بی‌حاصل بین دفتر این مسئول و اون مسئول برای حل مشکلات انتخاب واحد، نیومدنِ نمره از دانشگاهی که یه ترم مهمان شدم، فرسودگی و کم‌خوابی و همیشه زشت بودن تو دانشگاه حتی! میخوام همه‌ش تموم شه. بسه دیگه. بریم مرحله‌ی بعدی. بریم سر مصائب یه چیز جدیدتر. به تولد ۲۳ سالگیم فکر می‌کنم و میگم هوم، اون موقع دیگه همه چی با تقریب خوبی تموم شده. از این مصیبت‌ چهارساله خستم. 

گزارش TAT میشه گفت تموم شده. الان سر MMPI ام و درست و حسابی نمی‌دونم این نمره‌ها و مقیاس‌ها رو چطوری تبدیل به گزارش کار کنم. تا هفته‌ی دیگه هم باید تفاوت تثبیت و طرحواره رو توی فایل ورد تشریح کنم. حالا که با دو سه هفته پیش رو درگیر این چالش‌هام به نظرم شیرین و قشنگ میاد. اینکه دنبال حل کردن یه چالش برم و زمان دور سرم تنگ نباشه قشنگه. اما طولی نمی‌کشه، خوب می‌دونم که طولی نمی‌کشه که چیزهای باقی مونده هجوم بیارن و قاطی درس خوندن واسه امتحانا بشن و بوم، منتال بریک داون :))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد