خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

نگرانی‌ها

درباره‌ی آدم جدید مضطربم. ذهنم بهونه‌های ریز و درشت می‌سازه که ازش فرار کنم و برم تو لاک خودم. مثلا میگه خوشگل نیست، موهاش زشتن، زبانش خوبه، مدال کامپیوتر داره، رمانتیک بودنش تیپیکال و کلیشه‌ایه، صداش زیادی سوسولی و تهرانیه و رویش مو روی شقیقه‌هاش به شکل زاویه‌ی قائمه‌س. تمام این‌ها دلایلی‌اند که نباید با این آدم آشنا شم! به اندازه‌ی کافی منطقی نیستند؟ احتمال اینکه هنوز رهگذر رو دوست داشته باشم چی؟ اینکه هر چند فراموشش کردم، ولی هنوز مثل قرص ماه تو ذهنمه که یک نفر هست که بهش فکر نمی‌کنم. در واقع، به فکر نکردن بهش فکر می‌کنم و فراموش کردنش رو از خاطر نبردم. رفتنت چه کار کسشری بود محمدرضای رهگذر؟ مضطربم خلاصه. دلم می‌خواد یه اکیپ کوه جمع کنم و تو جمعیت با این آدم جدیده آشنا شم. چون به نظر می‌رسه ارتباط جمعی تنها راه دوست شدن عمیقم با آدماست.

 و خب از جانب دیگه‌ای هم ترسیدم، چون توی گروه، مرتضی نظرات بسیار کوتاه‌بینانه و ماشین‌واری از رابطه‌ی جنسی ارائه کرد و این بار اول نبود، چند وقت پیش هم دو نفر از دانشکده‌ی ریاضی تهران حرف‌های مشابهی می‌زدند. رابطه‌ی جنسی به مثابه نیاز و با هدف ارضا! این کوته‌بینانه‌ست چون هدف در حقیقت پیوند و ارتباطه. چه بسا نیاز انسان به ارتباط، اساسی‌تر از ارضای جنسی باشه. سنجیدن هر چیز با سیستم سود و زیان و عدم درک نسبت به کیفیات زندگی انسانی و زیبایی‌هایی که می‌تونه داشته باشه. هر وقت همچین بحثایی پیش میاد می‌ترسم نکنه کسی که دوسش دارم یا خواهم داشت با چنین تفکری و اینقدر منطقی صرف باشه؟ آخه منطقشون کار هم نمی‌کنه. منطق قالب و قاعده‌ای برای تفکره دیگه. درسته که به نتیجه‌ای می‌رسونشون ولی یه عالمه از حقایق رو ایگنور می‌کنه و قاعده‌ی کارسازی نیست. ترسیدم که این تفکر بین کامپیوتری‌ها و ریاضی‌خونده‌ها شایع باشه. 

نظرات 3 + ارسال نظر
S-SHAM 1399/07/26 ساعت 10:07

تا جایی که خاطرم هست مطابق نظریه مزلو، انسان نه تنها نیاز بدنی جنسی داره بلکه نیاز به صمیمیت جنسی و همچنین ارتباط دوستانه، عاطفی و انسانی داره.
بنابراین ماجرا صرفا ارضا و خلاص شدن نیست.

بدیهیه برام
ولی کسایی که اونطور بسته نگاه می‌کنند رو زیاد اطرافم می‌بینم. نمی‌دونم تقصیر رسانه‌س که اینطور نشون میده یا چی.

Winged Deer 1399/07/25 ساعت 09:13 http://wingeddeer.blog.ir

یگانه، فقط اونجاش که می‌گی رویش مو روی شقیقه‌هاش به شکل زاویه قائمه‌س=))
در ضمن، خانم محترم، شما دیشب به پیشنهاد ازدواج من جواب بله دادید و الان نشستید زاویه‌ی قائمه‌ی رویش مو روی شقیقه‌های اون آقا رو بررسی می‌کنید؟
پس کو اون وفاداری‌ای که ازش حرف می‌زنن؟
در مورد رابطه‌ی جنسی، یادمه وقتی راهنمایی بودم و برای اولین بار فهمیدم، خیلی حالم به هم خورده بود از این موضوع=)) بعد یه نفر که یادم نمیاد کی بود، حتی ممکنه توی جهان خواب دیده باشمش، اومد و بهم گفت که تو وقتی یه نفر رو بی‌کرانه دوست داری، تاب نمیاری که بدنت حتی یک میلی‌متر ازش فاصله داشته باشه. دلت می‌خواد جسمتون با هم یکی بشه. انگار تا یه جسم نشید دلت آروم نمی‌گیره. و یهو همه چیز توی اون سن از کثافت‌کاری محض=)) به یک قصه‌ی زیبا تبدیل شد. بعدترها فهمیدم که ارتباط جنسی یه جوریه که حتی اگه کسی نیاد و برات قصه بسازه، می‌پری توش:))))))) و خب مگه ما چقدر زنده‌ایم که جفت پا نپریم توی هر لذتی که توی این جهان تاریک به چشممون می‌خوره؟
من دبیرستان ریاضی خوندم. پس این قاعده رو به هم می‌ریزم=))

بررسی کردم که مطمئن شم بهتر از تو پیدا نمیشه اصن :)))
آره همینه. ولی نمیشه به اینا اینجوری توضیح داد. هی میگن‌"مینطیقی نیست" ولی حتی اگه با سیستم ناقص سود و زیانشون هم حساب کنی، یه لذت همه جانبه(روحی و جسمی) از ارضای صرف سود به مراتب بیشتری داره. سگا.

ولی 1399/07/25 ساعت 06:55 https://book-market.blogsky.com/

مطلب جالب و متفکرانه ای هست

کجاش؟:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد