شکست عشقی آنقدر هم بد نیست. آدم را نمیکشد. من امید دارم (بله باز هم) که به زودی تهماندههای خون زهرآگین جنینی که در رحمم مرد هم دفع میشود. اوایل سال درد بود که کسی گفت بیست ماه است نتوانسته فراموش کند. ماه که روی ماه آمد و به سال رسید ترسیدم من هم نتوانم.
ماری که دم خودش را میخورد، باید علاوه بر خوردن دمش پوست هم بیندازد. همه چیز با تدریج کشنده و کندی تغییر میکند، تازه میشود. آدم یک روز به خودش میآید و میبیند چند وقت است که خبری از درد نیست و نفس راحتی میکشد.
حتما باید بگویم که الزاما هم این طور پیش نمیرود.
[تعویض کانال لحن نوشتار]
آره خلاصه که الزاما هم این طور پیش نمیره. بعضیها گرایش دارن خودشون رو شکست خورده به حساب بیارن. من پیروی انسانگراهام که انسان رو دارای انگیزش اساسی به حرکت رو به جلو و مثبت میدونن. به نظر من حتی توی این مورد خاص هم حرکت به سمت نجات و بالا کشیدن خوده. نمیدونم چرا کسایی مثل اون مورد خط دوم توی این شرایط زندان میشن؟ انشاالله موضوع تحقیق بعدی : )