خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

گم‌شده

انگار چند وقت یه بار ذهنم بر اساس حال و اوضاعم، بدون این که مطلعم کنه شعری از خیلی وقت پیش رو انتخاب می‌کنه تا یادآوری بشه و از ارتباط دقیقش با چیزی که در حال احساس کردنش هستم متعجب شم. به نظرم پیشنهاد امروزش اصلا قرار نبوده چیز معنی‌داری باشه اما برای حال حاضر من واقعا مناسبه.

این بار: 

چیزیست در من گم شده، چیزی...نمی‌دانم

که رد شده آهسته از مرز خیابانم 

چیزی که زیر هر پتو در هر حال هق هق بود

چیزی که در حلاج روی دار عاشق بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد