خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

جین ایر

جین ایر تموم شد. حالا نسبت به هر گونه رمان و ادبیات داستانی احساس کرختی می کنم. با این که از ویلت بیشتر دوسش داشتم و مهیج تر و جالب تر بود اما شخصیت ها بسیار سمی بودند. آقای راچستر که به علت ناپاکی خودش عاشق دختر بیست سال جوون تری شد که از نظرش مظهر پاکی و بی تجربگی بود. بعد برای این که اذیتش کنه -واقعا مرد گنده این کارو کرد باورم نمیشه- دختری رو به خونه آورد و باهاش شروع کرد لاس زدن تا عشق و حسادت رو در معشوق کوچک و پاکش ببینه. بعد هم بهش گفت اگه ترکم کنی من میرم خراب بازی درمیارم تا رنج نبودنت رو در فساد و هرزگی از یاد ببرم پس تو نباید بری :)) سنت جان هم که خدای من از همه سمی تر بود. زندایی جین هم جوری بود که اگه جای نویسنده بودم فراموش می کردم انگلیسی زبان هستم و صراحتا در وصفش می نوشتم: برخی انسان ها کسکش به دنیا می آیند و همینطورهم  از دنیا می روند. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد