خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

خاکستر پروانه ها

او را در دفتری به سنجاقی مصلوب کرده بودند

قوی سفید

شاید یادش نباشه که یه روز حین قدم زدن آهنگ دریاچه قو رو با سوت زده بود. اما من فقط چند ماه بعد فکر می کردم اگر داستان ما فیلم بود، باید این موسیقی تو بک گراندش پخش می شد و من با لباس سفید رنگ قو مصرانه نمی مردم. اما کی می دونه سر شاهزاده ی احمقی که قوی بدذات رو ترجیح داد چی اومد؟ امروز از فکر هرگز ارجح نبودن و همیشه جایگزین داشتن دوبار تا مرز گریه رفتم. 

امروز یه پسره، که اخیرا درباره ی ناکامی عشقیش باهام حرف زده بود، گفت تو ته کراشایی، مشکل از پسراست که تو رابطه نیستی و اصلا کسی رو نمی شناسم که در حدت باشه. و اینقدر این حرف از جانب افراد مختلف بهم گفته شده که حتی دیگه نمیگم مرسی :))) اوکی داداش ولی چه فرقی می کنه؟ تو سیزدهمین کسی هستی که اینو بهم گفتی و دوازده بار قبلش هم هیچ چیز از فقر مطلق زندگی عاطفیم کم نشد. این تعریفای گل درشت آدما مثل اظهار تاسف سازمان ملل می مونه. کشور متجاوز بعد از تاسف سازمان ملل به حملاتش ادامه میده و من باز هم به نفع دیگری کنار گذاشته میشم. چه در واقعیت و چه در خواب های تکراری. 



نظرات 1 + ارسال نظر
لیمو 1401/07/26 ساعت 11:08 https://lemonn.blogsky.com/

چه تشبیه درستی!

سازمان ملل؟:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد